در کشورهایی که وکالت نهادی جاافتاده و قدیمی است و در فرهنگ عمومی مردم هم جایگاه آن روشن است، طرف دعوا از وکیل طرف چیزی جز حرمت و ادب نمی خواهد. اصولاً و معمولاً هم در مورد وکیل طرف و این که چرا دعوای طرفش را پذیرفته و برای استیفای حق موکّلش چه می کند، قضاوت نمی کند..
زیرا ارتباط خود او نیز با وکیلش کاملاً تعریف شده و روشن است. اما مردم ما اغلب چنین نیستند و وقتی در دعوایی حضور دارند، معمولاً خود را در همه حال ذیحق و طرفشان را بی حق می پندارند. لذا وکیل طرف را نیز عامل ظلم وستم می دانند و اظهار شگفتی می کنند که چرا وکیل « به خاطر پول » چنین دعوای ناحقی را پذيرفته است. این اظهار شگفتی وقتی تشدید و با دشنام و نفرین توام می شود که نتیجه دعوا به نفع طرف باشد!.
البته در بسیاری از موارد وکیل چنین فرد بازنده ای نیز از این اتهام که « با طرف ساخته » یا « پول گرفته » یا « او را تهدید کرده اند وترسیده » و امثال این ها مصون نمی ماند. در این مورد هم، چون دیگر موارد مشابه، سمپاشی ها و مهمل گوئی های این افراد بسیاری از عوام و برخي از خواص را تحت تأثیر قرار می دهد. اگر این وکیل از حقوق موکّلش دفاع نکند، یا خوب دفاع نکند، لابد آدم خوب و وکیل خوب تری خواهد بود !
کتاب آسیب شناسی وکالت دادگستری