برای کریم خان زند «حریره بادام» (چیزی شبیه ژله) آوردند. پرسید چیست و چه خاصیتی دارد؟
گفتند مقوّی است و باعث قوت مزاج شما میشود. خندید و گفت: این خودش را نمی تواند نگهدارد، چطور میخواهد مرا نگهدارد؟! مردم در مقابل حکومت ها بی پناهند، حتی در مقابله حکومت های دموکرات یا مدعی دموکراسی.
در گذشته های دور وقتی حکومتی تصمیم به حذف شهروندش می گرفت، بی تعارف گردنش را می زد. بعدها این حذفکردن ها به صورت دچار شدن شهروند مغضوب به« ترغیب» و یا «غیب شدن» شهروند درآمد. روشی که تا زمان معاصر در کشورهای اروپای شرقی -پیش از فروپاشی- کاربرد داشت .
با ظهور اسلام در شرق و مطرح شدن مقولاتی چون «حدیث رفع» و قاعده «قبح عقاب بلا بیان» و ضابطه «لاتزر . . .» و بعدها انقلاب کبیر فرانسه در غرب و به میان آمدن مفاهیم حقوق بشر و همچنین تصویب ماگناکارتا در انگلستان که عمدتاً به حقوق قضایی شهروندان در نظام آنگلوساکسون اشاره داشت، حکومت ها ناچار شدند شهروندان نامطلوب و مغضوب را با مقدماتی «سر به نیست» کنند. البته این «عدم مطلوبیت» گاه مربوط به مواردی است که «عنصر نامطلوب» به مال و جان و ناموسِ سایر شهروندان تعدی و تجاوز می کند و گاهی هم ناظر به حالاتی است که شهروند نظام حکومتی جامعه را به چالش می کشد.
در هر دو حال شهروند یک سوی قضیه است و تشکیلات حکومت با همه اقتدارش سوی دیگر . هم چنین در هر دو حالت از یک سو نظام حکومتی میل به افراط و زیاده روی دارد و از دیگر سو همیشه احتمال اشتباه در شخص، اشتباه در تشخیص موضوع یا حکم، اشتباه در انطباق حکم بر موضوع و بالاخره اشتباه در احراز وجود یا عدم عوامل مشدده یا مخففه یا موارد منتفی کننده مسئولیت کیفری، موجود است.........
ادامه دارد.....