در اینجا موجودی به نام وکیل ظاهر میشود که -به تعبیری- تنها ملجاء و پناهگاه و همیار فردی است که به دلیلی با حکومت درگیر شده و مورد تعقیب قرار گرفته است. عقیده سخیفی وجود داشت- و شاید هنوز هم وجود داشته باشد- مبنی بر اینکه وقتی برخورد حکومت با متهم به نمایندگی از اجتماع و از باب دفاع اجتماعی است، چرا باید به متهم «حق دفاع» داده شود؟ یا به عبارت دیگر چرا باید اجتماع این حق را به دشمن خود بدهد؟ پاسخ این است که از یک سو همین «دشمن اجتماع» هم به موجب ضوابط و قواعد همین« اجتماع» حقوقی دارد و از دیگر سو- همچنان که گفته شد- امکان تحقق انواع اشتباهات در برخورد با این «دشمن فرضی» وجود دارد و حتی ممکن است دشمن تلقی شدن این «عضو اجتماع» ناشی از غرض ورزی یا دشمنی شخصی عضو دیگری از این اجتماع باشد که طبقه بندی ها و تقسیم کارها او را در موضع مامور انتظامی، مامور امنیتی، بازپرس، دادیار، دادستان و حتی قاضی قرار داده است. در این حالات واقعاً متهم جز وکیلش چه ملجاء و پناهگاهی دارد؟ بی جهت نیست که «وکالت» با گذشت زمان و تکامل ذهن و شعور انسان اهمیت بیشتری یافته و در قوانین داخلی کشورها و قواعد بین المللی جای بیشتری را به خود اختصاص داده است. اینک این سوال مطرح می شود: کسی که قرار است یک تنه از حقوق فردی درمقابل تشکیلات عریض و طویل حکومتی دفاع کند، چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ برخی از این خصوصیات، مشخصات فردی و شخصی است که ممکن است ذاتی یا اکتسابی باشد: توانائی جسمی و عصبی، حدّت ذهن و قدرت حافظه و تیزهوشی، دانش حقوقی و تسلط بر قوانین، قدرت بیان و توان نوشتن، شجاعت و بی باکی، عدالت خواهی و ظلم ستیزی و ... از آن جملهاند. اما زمینه و امکان استفاده از این ابزارها در راستای دفاع را باید حکومت فراهم کند، آن هم بر مبنای ضوابط و استانداردهای پذیرفته شده- بلکه بایسته انگاشته شده- بین المللی و جهانی. از این رو است که وکیل در موضع دفاع از همان تضمینات و احترامات قاضی باید برخوردار شود، بابت آنچه در مقام دفاع از موکل می گوید و می نویسد قابل تعقیب نیست مگر اینکه قبلاً دادگاه کانون وکلا، معلقش کرده باشد، حق دارد - بلکه باید- به تشکیلات صنفی مستقل وکلا وابسته باشد و همین تشکیلات بر کار او نظارت کند و اجازه کارش را صادر یا تمدید کند، نباید از خزانه دولت حقوق و دستمزد دریافت کند، نباید از نظر فکری و عقیدتی و وابستگیهای سیاسی و گروهی همسان و همانند موکلش تلقی شود و... . این ضوابط و باید و نبایدها نتیجه و حاصل یک فرآیند طولانی از تکامل و تحول افکار و عقاید در زمینه حقوق انسانها است نه مطلب به اصطلاح «لوکس» برخاسته از تفکرات تجریدی و برداشت های نظری.
@keshavarzbahman