تعریف جرم سیاسی به ویژه وقتی بحث «مصادیق» مطرح باشد کاری بس دشوار است. اگر عمل متهم را بر مبنای آثار آن تعریف کنیم (ضابطه عینی) به نتیجه ای متفاوت با حالتی که انگیزه مرتکب را تعیین کنندۀ صفت جرم (که سیاسی است یا عادی) قرار دهیم (ضابطه ذهنی) خواهیم رسید. حتی اگر از هر دو ضابطه استفاده کنیم باز هم کار دشواری در پیش خواهیم داشت.
توضیح اینکه: هرچند جرم سیاسی در نظامهای حقوقی اندکی تعریف شده است، اما صاحبنظران در مستثنیات آن تقریبا متفق القولند. مثلا قتل و ضرب و جرح و سرقت و منافیات عفت و بسیاری از اعمال دیگر از دیدگاه اغلب حقوقدانان در هیچ شرایطی نباید و نمیتواند جرم سیاسی محسوب شود. از طرف دیگر برخی از این مستثنیات در شرایط و اوضاع و احوال خاص ممکن است وصف سیاسی پیدا کنند. از این رو ایجاد قاعده کلی در این مورد بسیار مشکل است. اگر در جامعه ای قانون اعتبار واقعی خود را نداشته باشد، قانون تعریف جرم سیاسی هم – همچون سایر قوانین - مشکلی را حل نخواهد کرد.
از یک سو حکومتگران به لطایف الحیل قانون را نادیده خواهند گرفت و آن را «دور دور خواهند زد» و تبعاً هیچ عملی جرم سیاسی تلقی نخواهد شد و از دیگر سو اگر مخالفین و معارضین در چنین جامعه ای حکومتگران را مغلوب کنند و بر سر کار آیند، قوانین را به میل خود بازنویسی خواهند کرد و لاجرم مجالی برای استناد حکومتگران سابق و شکستخوردگان بعدی - البته اگر زنده باشند - به قانونی که خود تصویب کرده بودند نخواهد ماند.
از دست نوشته های بهمن کشاورز
@keshavarzbahman