منّظم بود و خوش قول. خوش پوش بود و خوش بیان ،تراشیده و موزون با آن دستمال گردنِ همیشگی بر گردن، ومسلّط بر قانون. پیشینه تحصیلی اش حکایت ازحضور در میان بهترین ها در دبیرستانِ البرز، دانشگاه تهران و دانشگاه شهید بهشتی (ملّی) داشت و با وجودی که قلّه تحصیلات عالی را بنا به دلائلی فتح نکرده بود، امّا از بسیاری از مدّعیان و فاتحان قلّه ها، جلو تر و به روز تربود . تعریف و تمجید وعنوان بر رفتارش کارگر نبود، ساده زیست بود و خانواده دوست. هماره مدافعِ بی چون وچرا ،امّا حساب شده، همراه با تدبیر و تدّبر استقلال کانون وکلا بود.
کانونی که در گذر چهار دهه گذشته با همگامی، همراهی و همدلی فرزندان شایسته اش پیچ و خم های بسیار سختی را از سر گذرانده و آنگونه که شاهدیم دیر زمانی می گذرد به بلاگرفتار آمده و این روزها فشارهای کمرشکن و هدفمندی را از جانب اصحاب قدرت بر پیکرِ نیمه جان خویش تحمّل کرده و ازدرد به خود می پیچد! نقشِ حقوقدان های زن و مرد را در توسعه متوازن، فراگیر و همه جانبه کشور درک و پیوسته یاد آوری می نمود. بزرگان حرفه وکالت را می ستود و هر فرصتی را برای تقدیر از آنان مغتنم می شمرد و نقشِ کار آموزان وظیفه شناس، آگاه و مجهّز به یافته ها ی روز را در آینده جامعه حقوقی و به تَبَع آن در توسعه کشور بسیار مهّم ارزیابی می کرد.
از دایره قانون خارج نمی شد، اگر چه به ضررِ خود و موّکلش می بود. خوش مَشرَب بود ، با آثاری سُتُرگ و میراثی ارزشمند.
انگشت شمار آدم هایی هستند، به جای آنکه، جایگاه به آنان زینت بخشد، خود یه جایگاه زینت می بخشند و استاد کشاورز در زمره این زینت دهندگان به جایگاه بود. و کلام آخر آنکه این استاد بزرگ نه فقط وکیلی شش دانگ، که انسانی دوست داشتنی و قابل احترام بود. ودر این میان، ناگفته ها در باره بینش، منش و روشِ این بزرگ مردِ عرصه اخلاق و علم و عمل بسیار. میراث ارزشمندش را پاس داشته و به آیندگان بسپاریم .
روانش شاد.
روزنامه اعتماد -
چهارم اردیبهشت ماه یکهزار و چهارصد و یک
@keshavarzbahman