در دوران جنگ دوم جهانی برنامه رادیو برلن به زبان انگلیسی با این شعار آغاز می شد Might is Right که این عبارت اُخرای تیتر این مطلب است : «حق با قویاست» یا کسی که پیروز می شود محق است .
این شعار حاصل و نتیجه همان طرز تفکری است که بر مبنای آن هیتلر ، در قبال ابراز نگرانی عقلا –که بعضاً از سرداران و ژنرال های او بودند- و به او در قبال اعمال وحشیانه و غیر انسانی نازی ها هشدار می دادند گفته بود : «مهم نیست وقتی ما پیروز شدیم کسی سوال نخواهد کرد » . تاریخ بطلان این عقیده سخیف را ثابت کرد .
پیروزی میسر نشد و آنان که گمانمی کردند هرگز سوالی نخواهد شد ، یا خودکشی کردند و یا مجبور به پاسخ گویی و بعضاً به دار آویخته شدند و برخی مانند «هس» عمر پر ادبار خود را تا آخر در زندان به سر بردند و تعدادی هم زندگی پر وحشت و هراس را در کشورهای دور افتاده ، آن هم با ترس دائمی از شناخته شدن و دستگیر یا دزدیده و کشته شدن برگزیدند . --------------
تشکیل سازمان ملل متحد و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و تنظیم ده ها سند بین المللی دیگر در مورد حقوق ملتها و دولتها و روابط کشورها ، تأسیس دیوان بین المللی دادگستری، همه و همه نتیجه آگاهی ملتها از سخافت و بی اعتباری شعاری بود که اعتقاد به آن خونریزی و تخریب و قساوت بی پایان و باورنکردنی را باعث شد .
ملتها با اینکه تجربه قبلی برپایی سازمان مشابه –یعنی جامعه ملل- با شکست مواجه شده بود ، به تأسیس سازمان ملل متحد اصرار ورزیدند و در نهایت موفق شدند با این امید و هدف که سخنان مهمل و نابخردانه ای نظیر «الحق لمن غلب» شنیده نشود و پندار باطل پیروزی یی که همه پرسشها و حساب کشی ها را منتفی کند از اذهان انسانها –به ویژه صاحبان قدرت و دولتمردان و دولتمندان- رخت بر بندد . -------
دریغ و افسوس که آن «مدینه فاضله» گویا با طبایع بشری سازگار نیست .تقریباً همزمان با تشکیل سازمان ملل، نزاع بین بلوک شرق و غرب آغاز شد . غرب به سردمداری ایالات متحده آمریکا مدعی و منادی نوعی آزادی بود و شرق با سرکردگی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نوع دیگری از آزادی را صلا می زد . طرفه اینکه ابزار اشاعه این دو نوع آزادی به هر حال «تفنگ» البته با اسامی مختلف بود: «کلاشنیکف» در مقابل «ام یک» و «ام-16» . واضح است که این اوضاع «قاراشمیش» به آدمکشان و دیکتاتورهای محلی و کوچک نیز فرصت و امکان می داد که هر یک در محدوده خود شلتاق کنند و صد البته هدف همه آنها هم آبادی مُلک و آزادی و رفاه ملت بود و لاغیر ! . ------------
اما در این میان کشورها و دولتهایی بودند که قصد «حفظ آبرو» داشتند . در خفا مرتکب مظالم بسیار می شدند اما ظاهر را رعایت می کردند . در بردن و تضییع حقوق ملتهای دیگر تردیدی نداشتند اما درباره مردم خودشان حدّ نگه می داشتند و حتی بعضاً مدعی لوطی گری بین المللی هم بودند و در دعوای کشورهای دیگر (بخوانید دیکتاتورهای حاکم بر کشورهای دیگر-چون مردمعادی با هم دعوا ندارند) نقش «آژان» را بازی می کردند.
در رأس اینها آمریکا بود که هم زر داشت و هم زور و فقط دخالت او در دو جنگ جهانی به خاتمه جنگ به نفع جبهه متحد او منجر شد . البته نقش او دیرزمانی حمایت از فاسدترین افراد در حکومتها بود . ضمناً وقتی منافعش ایجاب می کرد از هیچ بی رحمی و ظلمی ابا نداشت . بعد از بمباران هیروشیما و ناکازاکی شعری ساخته بودند که : حافظ صلح جهانی ترومن صلح می ریزد از بمب افکن! اما به هر حال آمریکا همواره «حفظ ظاهر» می کرد و ادعایش این بود که از یک سو هر اقدام خشن و تندی که می کند برای حفظ صلح و آزادی است و از دیگر سو هرگز مرزهای انسانیت و حقوق بشر را پشت سر نمی گذارد . به طور معمول رؤسای جمهور دموکرات در این تظاهرات چیره دست بودند و منادی آزادی و حقوق بشر . گویا روزگار «حفظ ظاهر» آمریکایی ها سپری شده است .
آقای ترامپ حتی قبل از انتخاب مشکوکش، در نطق های انتخاباتی کم و بیش وعده «داش غلومیسم جهانی» را با محوریت آمریکا داده بود و بعد از برگزیده شدن به وعده اش وفادار ماند . ادامه دارد . . .